تاریخ انتشار : شنبه ۲۵ مرداد ۱۴۰۴ - ۹:۴۴
کد خبر : 4087

روایت ماندگار “ماغر بهمئی”؛ صدای کوه‌ها، هشدار سردار سلامی

روایت ماندگار “ماغر بهمئی”؛ صدای کوه‌ها، هشدار سردار  سلامی

در دل شهرستان بهمئی، کنگره‌ی شهدای ایل بهمئی با شکوهی حماسی برگزار شد؛ یادآور ایثارگری ایل سرافراز بهمئی
در میان کوه‌های ماغر، منگشت، سفید و سیاه، صدای پرصلابت سردار سلامی برخاست و از قلب بهمئی به دشمنان هشدار داد.
این کنگره، نه تنها تجلیل از گذشته، که تجدید عهدی بود با خون شهدا و آرمان انقلاب.
ایل بهمئی، همچون کوه‌هایش، استوار ایستاده است و تا ابد نگهبان عزت ایران خواهد ماند.

به قلم حسین جعفری نیکو مدیر پایگاه خبری عصر زنگی

به گزارش پایگاه خبری عصر زنگی ، آن روز، آفتاب با حجب و احترام بر قله‌های ایل بهمئی نشسته بود. برفراز کوه سفید، غرور می‌بارید؛ کوه سیاه سنگینی سال‌ها داغ و ایستادگی را بر دوش داشت؛ ماغر، دل تپنده‌ی تاریخ، و منگشت، همچون سربازی ایستاده بر دروازه‌ی غیرت، گواه بودند بر هزاران سال مردانگی و وفاداری مردمان این دیار.

و در میان این شکوه بی‌پایان، صدا برخاست. صدای مردی از جنس ایستادگی.
سردار سلامی، فرمانده‌ای برخاسته از خاک وطن، از دل مردم، با لهجه‌ی همدلی و رگ‌هایی پر از خون شهدا، سخن گفت. سخنانی که نه فقط در گوش، که در عمق جان نشست.

 

در کنگره‌ی شهدای ایل بهمئی، وقتی سردار دهان به کلام گشود، دل کوه‌ها لرزید. او نه از پشت میکروفن، که از فراز قله‌های شرف، با دشمن سخن گفت.
از قلب بهمئی، از جایی که هر سنگش، خاطره‌ای از مقاومت است، به دشمنان این ملت هشدار داد:
“اگر روزی خیال باطل تجاوز به این سرزمین را در سر بپرورانید، فرزندان این ایل همانند منگشت و ماغر استوار در برابر شما خواهند ایستاد. اینجا سرزمین مردانی است که در سکوت کوه‌ها فریاد آزادی سر دادند.”

آن هشدار، رعدی بود در آسمان میهن. لرزشی در دل تاریکی. صدای سردار، پژواکی شد در دره‌های کوه سفید و از قله‌های کوه سیاه فرو ریخت بر خاک بی‌وفای دشمن. گویی کوه‌ها لب به لبخند گشودند و مادران شهدا، در سکوت، اشک افتخار ریختند.

و ما، فرزندان این خاک، با دستانی گره‌خورده بر سینه، عهد بستیم. عهدی به بلندای منگشت. به پاکی برف‌های کوه سفید. به صلابت کوه سیاه. و به غیرت جوشان در دل ماغر.

آن روز، بهمئی دوباره برخاست. نه فقط با نام شهدا، بلکه با صدای یک فرمانده، که از تبار غیرت بود، و هشدارش، چونان داغی بر پیشانی بدخواهان این سرزمین نشست.

این روایت، تنها خاطره یک روز نبود. این، سندی شد از حضور یک ایل، در دل تاریخ.
ایل بهمئی، با کوه‌هایی به بلندای غرور، و مردمی به پاکی ایمان، جاودانه شد.

و تا کوه‌ها پابرجایند، صدای بهمئی خاموش نخواهد شد…

 

ارسال نظر شما
مجموع نظرات : 0 در انتظار بررسی : 0 انتشار یافته : 0
  • نظرات ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط مدیران سایت منتشر خواهد شد.
  • نظراتی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • نظراتی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نخواهد شد.