یادداشتی درباره معلمان ایل بهمئی؛ وارثان نور در دل تاریکی

معلمان ایل بهمئی تنها آموزگاران درس نبودند، بلکه میراثداران تاریخ و فرهنگ این ایل بودند. آنها به کودکان آموختند که از کجا آمدهاند، چرا باید به ریشهها و اصالتهای خود افتخار کنند، و چگونه هویتشان ارزشمندترین گنجینه آنهاست. زبان مادری، آداب و رسوم، قصهها و افسانههای گذشتگان را به آنها منتقل کردند و با این آموزهها، به کودکان دلگرمی و اعتماد به نفس بخشیدند تا بتوانند در جهانی بزرگتر، سرافراز و استوار بایستند.
به قلم حسین جعفری نیکو
یادداشتی درباره معلمان ایل بهمئی؛ وارثان نور در دل تاریکی
در دل کوههای سربهفلک کشیده و دشتهای وسیع ایل بهمئی، مردان و زنانی زندگی میکردند که با وجود همه سختیها، نداریها و دورافتادگیها، چراغ علم و امید را در تاریکی روزگار روشن نگه داشتند. اینان معلمانی بودند که امروز بسیاریشان دیگر میان ما نیستند، اما جای پایشان در دل تاریخ ایل ما عمیق و جاودانه است؛ مردمانی که با دستان پینهبسته، چهرههایی خسته اما پر از عشق، و قلبهایی سرشار از فداکاری، نه فقط الفبا و دانش را آموختند، بلکه فرهنگ، هویت و جان ایل را پاس داشتند و به نسلهای آینده سپردند.
آنها در چادرهای ساده، در میان گرد و خاک جادههای ناهموار و سرمای سخت زمستانهای کوهستانی، ایستادند و دست در دست کودکان ایل گذاشتند. آنها با چشمانی بیدار، گوشهایی شنوا و دلی سرشار از عشق به آموزش، در برابر بیتوجهیها و کمبودها مقاومت کردند. روزهایی که نه مدارس مجهز بود و نه امکانات کافی، این انسانهای بزرگوار با اشتیاقی آتشین به تدریس پرداختند و میدانستند که هر لحظه تلاششان، نوری است که نسلهای آینده را از تاریکی جهل و نادانی رها خواهد کرد.
در میان این سختیها، تختهسیاههای ساده اما پرمعنا، میزبان قلمهایی بود که با دستان پرتوان خود، خط به خط، دانش و فرهنگ را بر دل کودکان مینشاندند. قلم آنها نه تنها روی تختهسیاه مینوشت، بلکه روی دلها و جانها حک میشد؛ قلمی که میراث گرانبهای فرهنگ ایل را به نسلهای بعدی منتقل میکرد. این قلم، راهنمای ایل بود؛ چراغی در دل تاریکی که مسیر آینده را روشن میکرد.
معلمان ایل بهمئی تنها آموزگاران درس نبودند، بلکه میراثداران تاریخ و فرهنگ این ایل بودند. آنها به کودکان آموختند که از کجا آمدهاند، چرا باید به ریشهها و اصالتهای خود افتخار کنند، و چگونه هویتشان ارزشمندترین گنجینه آنهاست. زبان مادری، آداب و رسوم، قصهها و افسانههای گذشتگان را به آنها منتقل کردند و با این آموزهها، به کودکان دلگرمی و اعتماد به نفس بخشیدند تا بتوانند در جهانی بزرگتر، سرافراز و استوار بایستند.
امروز، زمانی که بسیاری از این معلمان پرتلاش را از دست دادهایم، صدای آرام و پایدارشان هنوز در کوهستانها و دشتهای این سرزمین پیچیده است. هر قدمی که جوانان ایل برمیدارند، هر کتابی که ورق میزنند، یادآور آن تلاشهای بیوقفه و آن عشق بیپایان است که این معلمان نثار کردند. آنها رفتند اما نورشان خاموش نشد؛ چراغی که همچنان روشن است و راهنمای نسلهای آینده میباشد.
این معلمان، قهرمانانی بودند که بدون هیچ ادعایی، با فروتنی و خلوص نیت، ریشههای علم و دانش را در دل این سرزمین سختکوش کاشتند. آنها فهمیدند که معلمی تنها شغلی نیست که به تدریس محدود شود؛ معلمی یعنی ساختن انسان، ساختن فرهنگ، ساختن آیندهای بهتر. در هر نگاه مهربان و هر لبخند تشویق، آنها بذر امید را در دل کودکان کاشتند و بارها خود را به سختی انداختند تا شاگردانشان در جاده زندگی گام بردارند.
در خاطرهها ماندهاند؛ معلمانی که زیر سایه آسمان پرستاره کوهها به شاگردان خود درس زندگی آموختند، معلمانی که در سختترین شرایط، از آتش جان گذشتند تا شعله دانش را روشن نگه دارند. آنها که با خستگیهای پنهان، ولی پر از انگیزه و عشق، همواره در کنار خانوادههای عشایر ایستادند و برای ساختن آیندهای روشن تلاش کردند.
بیایید به آنها سوگند یاد کنیم؛ به دستان خسته اما پرتوانی که کتاب را به دست گرفتند، به قلبهایی که برای روشن کردن راه دیگران میتپیدند. به تختهسیاهی که رازهای دانش را بر آن نوشتند، به قلمی که به دست گرفتند تا نسلها را بیدار کنند، و به راهنمایی که در دل ایل، امید و روشنایی را به ارمغان آوردند.
یادشان گرامی باد، نامشان جاودان، و راهشان همیشه پرنورباد
حسین جعفری نیکو چهارم مردادماه 1404
- نظرات ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط مدیران سایت منتشر خواهد شد.
- نظراتی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
- نظراتی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نخواهد شد.
ارسال نظر شما
مجموع نظرات : 0 در انتظار بررسی : 0 انتشار یافته : 0