تاریخ انتشار : دوشنبه ۳۰ تیر ۱۴۰۴ - ۱۳:۴۶
کد خبر : 3765

یادداشتی تحلیلی //«تبعات انتخاب بی‌لیاقت‌ها در جایگاه‌های کلیدی»

یادداشتی تحلیلی //«تبعات انتخاب بی‌لیاقت‌ها در جایگاه‌های کلیدی»

انتخاب افراد بی‌لیاقت در جایگاه‌های کلیدی، باعث کاهش کیفیت مدیریت، افزایش فساد و کاهش اعتماد عمومی می‌شود. غلبه روابط بر شایسته‌سالاری، نخبگان را ناامید کرده و آینده جامعه را به خطر می‌اندازد. اصلاح ساختارها و شفاف‌سازی فرآیندها برای بازگرداندن عدالت و کارآمدی ضروری است.

یادداشتی به قلم حسین جعفری نیکو مدیر پایگاه خبری عصر زنگی ، وقتی شایسته‌سالاری قربانی می‌شود، امید هم در گورها دفن می‌گردد. ناله‌ی استعدادها، زیر خاکستر بی‌عدالتی خاموش می‌شود و صدای دردآلود شایستگان، در هیاهوی رابطه‌ها و رانت‌ها گم می‌گردد. آن‌گاه که میزها به دست نالایقان سپرده می‌شود، حق، پشت درهای بسته زانو می‌زند و لیاقت، از پنجره‌های پوسیده‌ بی‌توجهی به بیرون پرتاب می‌شود.

در سرزمینی که جایگاه‌ها را نه تلاش، که تملق می‌سازد، انسانیت، خود را تبعید می‌کند. آن‌که خوانده، رنج کشیده، ساخته و پرداخته، به حاشیه رانده می‌شود، تا آن‌که با صدای بلند چاپلوسی کرده، بر مسند قدرت تکیه زند. نتیجه‌اش چه می‌شود؟ فساد ریشه می‌دواند، ناکارآمدی نهادینه می‌شود، و چرخه‌ای بیمار، آینده‌ی یک ملت را به قهقرا می‌برد.

بگذارید فریاد بزنم!

فریاد بزنم از رنج آن جوانی که کتاب خواند، تلاش کرد، امید داشت، اما دید که در مسابقه‌ی نابرابر زندگی، همیشه یک قدم عقب‌تر است، چون شرافت را با پارتی عوض نکرد.

اعتراض کنم، به چشم‌هایی که دیدند و سکوت کردند، به دستانی که رأی دادند به ناحق، و به وجدان‌هایی که خموش ماندند.

آری… وقتی شایسته‌سالاری قربانی شود، فقط یک نفر بازنده نیست، همه می‌بازند.

فرزندان‌مان می‌بازند. فردا می‌بازد.

و ما، در آینه‌ی تاریخ، جز چهره‌ای پشیمان نخواهیم دید.

آنگاه که شایسته‌سالاری به قربان‌گاه منافع و مصلحت‌اندیشی‌های زودگذر سپرده می‌شود، ستون‌های یک جامعه‌ی سالم به لرزه می‌افتد. درختان دانش و تلاش، بی‌ثمر می‌مانند و بذرهای امید در خاک بی‌عدالتی جوانه نمی‌زنند. شایستگان، با دستانی پینه‌بسته و دل‌هایی سرشار از آرزو، کنار زده می‌شوند؛ و نالایقان، با زبانی شیرین و دستانی آلوده، بر مسند می‌نشینند.

این‌جا، عدالت به خوابی عمیق فرو رفته است و خرد، در کوچه‌های تاریک فراموشی پرسه می‌زند. مدیریت به دست بی‌خبران سپرده می‌شود و تخصص، در سایه‌ی رابطه‌ و ریا، محو می‌گردد. آن‌که باید بسازد، خانه‌نشین است؛ و آن‌که ویران می‌کند، تجلیل می‌شود.

در چنین سرزمینی، خون دل می‌خورند صاحبان اندیشه و فرهیختگان در سکوت می‌سوزند. ریشه‌های فساد تنومند می‌گردند و جوانه‌های پاکی در حسرت نور می‌پژمرند. نسل آینده، نه بر دوش دانایان، که بر گرده‌ی فرصت‌طلبان بزرگ می‌شود.

و درد آن‌جاست که ما، همه‌ی ما، تنها نظاره‌گر سقوط خویش‌ایم؛

سقوطی بی‌صدا اما مرگ‌بار.

ای کاش روزی فرا رسد که معیار انتخاب، شایستگی باشد نه سفارش؛

که میزها را اهل آن تصاحب کنند، نه اهل زد و بند.

و ای کاش آن روز، هنوز دیر نشده باشد…

ارسال نظر شما
مجموع نظرات : 0 در انتظار بررسی : 0 انتشار یافته : 0
  • نظرات ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط مدیران سایت منتشر خواهد شد.
  • نظراتی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • نظراتی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نخواهد شد.