رود تلخ ممبی: فریادی از دل محرومیت در استان کهگیلویه و بویراحمد

رود تلخ ممبی، نه تنها جریانی طبیعی است که از دل کوهها میگذرد، بلکه مانند زندگی ماست؛ پر از فراز و نشیب، پر از امید و یأس. در هر پیچ و تابش، در هر قطرهای که از آن جاری میشود، دردی نهفته است که نمیتوان آن را نادیده گرفت. این رود، گویی آیینهای است از سالها تلاش و دوندگیهای بینتیجهای که هیچگاه به ثمر نرسیده است. ما در دل شبهایی سرد و بینور، به امید آن که روزی خورشید عدالت بر این دیار بتابد، منتظریم. اما این انتظار، گاه تبدیل به یأس میشود، گاه تبدیل به سوالی بیپاسخ که چرا باید همچنان در این محرومیت زندگی کنیم؟
به گزارش پایگاه خبری تحلیلی عصر زنگی ، رود تلخ ممبی، شاید برای بسیاری از مسئولان شهرستان، استان و حتی کشور، تنها نامی باشد که در میان گزارشها و آمارها گم میشود. شاید نامش در کاغذهای رسمی و روی زبانهای کسانی که از ما دورند، بیآنکه از رنجهای ما خبری داشته باشند، ذکر میشود. اما برای ما که در این دیار زندگی میکنیم، رود تلخ ممبی چیزی فراتر از یک نام ساده است؛ این رود نه تنها در دل کوهها و دشتها جریان دارد، بلکه در رگهای مردمان این دیار، دردها و آرزوهای بر باد رفته را همراه خود میآورد.
ما که در این سرزمین پر از ناگفتهها و ناتمامها زیستهایم، نه در یادآوری از وعدههای مسئولان، بلکه در مواجهه با واقعیتهای تلخ روزگاریم. در این دیاری که سالهاست در محرومیت غوطهور است، رود ممبی به مثابهٔ یکی از نشانههای دردهای مشترک ماست. آبی که در دل خود فقط آرامش نمیآورد، بلکه بار سنگین فقر، کمتوجهی و بیعدالتی را نیز با خود دارد. این رود در هر جریانش گویا فریادی بیصداست؛ فریادی که از اعماق دل مردم این دیار برمیخیزد، ولی هیچکس به آن گوش نمیدهد.
رود تلخ ممبی، نه تنها جریانی طبیعی است که از دل کوهها میگذرد، بلکه مانند زندگی ماست؛ پر از فراز و نشیب، پر از امید و یأس. در هر پیچ و تابش، در هر قطرهای که از آن جاری میشود، دردی نهفته است که نمیتوان آن را نادیده گرفت. این رود، گویی آیینهای است از سالها تلاش و دوندگیهای بینتیجهای که هیچگاه به ثمر نرسیده است. ما در دل شبهایی سرد و بینور، به امید آن که روزی خورشید عدالت بر این دیار بتابد، منتظریم. اما این انتظار، گاه تبدیل به یأس میشود، گاه تبدیل به سوالی بیپاسخ که چرا باید همچنان در این محرومیت زندگی کنیم؟
در این سرزمین، در این خاک آشنا، ما همچنان شاهدیم که توسعهیافتهترین استانها در نزدیکی ما هستند، اما ما نه جادهای داریم که به شهری نزدیکمان کند، نه مدرسهای که کودکان ما را از روشنایی آگاهی بهرهمند سازد. حتی آب آشامیدنی سالم در دسترس نیست و خانههایمان در برابر نخستین بارش باران، همچنان در خطر فروپاشیاند. چه کسی میداند که در این دل خاکی، مردمانی هستند که زندگی روزمرهشان پر از چالشهای بیپایان است؟ چه کسی میداند که در اینجا، خانوادهها برای دسترسی به یک درمان ساده، باید کیلومترها راه بروند، با کولهباری از رنج، فقط برای دریافت خدماتی که در دیگر مناطق حتی به آن فکر هم نمیکنند؟
اما ما در این سرزمین، همچنان ایستادهایم. با اینکه بارها به این دیار پشت کردهایم و گاه در دل شب بهناچار به تسلیم فکر کردهایم، اما همچنان که رود ممبی به جریان خود ادامه میدهد، ما نیز به این جریان زندهایم. این رود، هرچند تلخ، اما برای ما یادآوری از تلاشهای بیپایان است. رود تلخ ممبی، شاید همچنان خشک و بیروح به نظر برسد، اما در دل خودش، بیسکوتترین فریادها را میکشد. این فریادها همانند صدای قلب مردمی است که در گوشهگوشه این دیار، در جستجوی آن لحظهای هستند که عدالت، آنطور که شایسته است، در اینجا جریان پیدا کند.
ما هنوز منتظریم. منتظریم تا روزی بیاید که دیگر هیچکس در این سرزمین، از حقوق اولیهاش محروم نباشد. منتظریم تا روزی بیاید که در این جادههای خاکی، نه تنها راههای فیزیکی، بلکه راههای امید هم گشوده شود. منتظریم تا روزی بیاید که دیگر در این زمینهای تلخ، بذرهای خوشبختی و شجاعت به بار نشیند.
رود تلخ ممبی، هنوز هم در دل ما جاری است. همچنان که ما، با دستهای خالی و دلهایی پر از امید، به زندگی ادامه میدهیم، به آن روزی میاندیشیم که این رود دیگر تنها به نام تلخی شناخته نشود، بلکه به جریانی از امید و تغییر تبدیل گردد.
- نظرات ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط مدیران سایت منتشر خواهد شد.
- نظراتی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
- نظراتی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نخواهد شد.
ارسال نظر شما
مجموع نظرات : 0 در انتظار بررسی : 0 انتشار یافته : 0