
حکایت قضاوت عجولانه
در زمان های قدیم، یک مرد و یک زن در کشور هند زندگی می کردند که فرزند دار نمیشدند. از این رو مرد به فکر افتاد. او صبح به بازار رفت و میمونی را خرید تا شادی را از این طریق بر خانه حکمفرما کند. زن و مرد مثل بچه ی خود به میمون علاقه
در زمان های قدیم، یک مرد و یک زن در کشور هند زندگی می کردند که فرزند دار نمیشدند. از این رو مرد به فکر افتاد. او صبح به بازار رفت و میمونی را خرید تا شادی را از این طریق بر خانه حکمفرما کند. زن و مرد مثل بچه ی خود به میمون علاقه
بازرگان فقیری بود که قصد سفر داشت. تنها داشته ی او صد من آهن بود که به رسم امانت در خانه دوستش گذاشت و رفت ولی دوستش پس از فروختن این امانت، پولش را خرج کرد. یک روز، بازرگان به قصد طلب آهن به خانه ی دوستش رفت. مرد گفت:در انبار خانه ام از آهن
آوردهاند بازرگانی بود اندک مایه که قصد سفر داشت. صد من آهن داشت که در خانه دوستی به رسم امانت گذاشت و رفت. اما دوست این امانت را فروخت و پولش را خرج کرد. بازرگان، روزی به طلب آهن نزد وی رفت. مرد گفت: آهن تو را در انبار خانه نهادم و مراقبت تمام کرده بودم، اما
آورده اند که زاهدی از جهت قربان گوسپندی خرید، در راه قومی بدیدند، طمع کردند و با یکدیگر قرار دادند که او را بفریبند و گوسپند بِبَرند. پس یک تن از پیش درآمد و گفت: ای شیخ این سگ از کجا میآری. دیگری بدو بگذشت و گفت: شیخ مگر عزم شکار دارد؟ سیّم بدو پیوست
قورباغهای در همسایگی ماری لانه داشت، هرگاه قورباغه بچهای به دنیا میآورد، مار آمدی و بخوردی. قورباغه با خرچنگی دوست بود. به پیش خرچنگ رفت و گفت: ای برادر! تدبیری اندیش که مرا خصمی قوی و دشمنی بی رحم است. نه در برابرش مقاومت میتوانم کرد و نه توان مهاجرت دارم، چرا که اینجا مکانی است خرم
قبل از هر چیز لازم است چند نکته را متذکر شویم: 1. انسان پس از مرگ وارد عالمی می شود به نام«عالم برزخ» حیات برزخ و حقیقت باطن همین عالم دنیاست. دنیا ظاهری دارد و باطنی، ظاهر دنیا که بدان عالم مُلک گفته می شود همین دنیای مادی که ما در آن زندگی می کنیم که
شرح آیات ۱۷ تا ۲۲ سوره مبارکه قلم توسط حجت الاسلام قرائتی درختانی که با قهر الهى قطع شدند مراد از «طائِفٌ»، آفت و بلایى است که بر گرد باغ چرخید و آنرا سوزاند و خاکستر کرد. «صرم» به معناى قطع و چیدن میوه است و مراد از «صریم» برچیده شدن و قطع تمام درختان
«ابرهه» از فرماندهان سپاه نجاشی بود كه پس از كشتن «اريات» بر تخت حکومت نشست و کلیسای بزرگی ساخت. او تصميم گرفت تا کعبه را تعطیل کند؛ اما چون مردم حجاز کلیساي بزرگ او را آتش زدند، برای گرفتن انتقام و نابودي كعبه و جذب درآمد اقتصادی با سپاه بزرگی به سوي مکه به راه افتاد. به مردم مکه پیام داد که شهر را ترک کنند. «عبد المطلب» که مي دانست قدرت مقابله با سپاه ابرهه را ندارد سفارش كرد كه همه به کوه ها پناه ببرند. در اين هنگام، پرندگانی در آسمان ظاهر شدند و با سنگ هايي در منقار و چنگال، به سپاه ابرهه حمله کردند، و همه لشكرش را نابود ساختند.
﴿كُلُّ نَفْسٍ ذَائِقَةُ الْمَوْتِ ۖ ثُمَّ إِلَيْنَا تُرْجَعُونَ﴾ [ العنكبوت: 57] هر كسى چشنده طعم مرگ است. و به سوى ما بازگردانده شويد. آیه 57 سوره عنكبوت فارسى هر کسی چشنده ی مرگ است، سپس به سوی ما باز گردانده می شوید.
هر مؤمنی که در روز قیامت کار نیکی بیاورد، الله آن را به ده نیکی افزایش میدهد، و هرکس کار بدی بیاورد فقط به مانند آن از نظر کوچکی و بزرگی مجازات میشود، نه بیشتر از آن، و در روز قیامت نه با کاستن از ثواب نیکیهایشان، و نه با افزایش عذاب بدیهایشان بر