تاریخ انتشار : شنبه 3 می 2025 - 9:45
کد خبر : 2195

مکتب خانه و شاگرد

همچنین از تکالیف هر شاگرد مکتبی بود که چنان چه خانه اش دارای درخت انار و آلبالو و مثل آن باشد به نوبت ترکه هایی از آن کنده برای مکتبدار بیاورد، چنان چه از وظایف جمله بود که ناهار و شام و دست درد نکندهایی، امثال شیرینی عید، میوه، یخ، بادبزنِ تابستان و پشم و زولبیای ماه رمضان و خاکه ذغال زمستان، علاوه بر کله قند، کاسه نبات، پارچه های پیراهنی، چارقدی، چادرنمازی، چادر سیاه هائی برای ملاباجی و قواره های قبایی، عمامه ای و شال و ردا و نعلین برای ملا مکتبدار که به مناسبت یاد گرفتن هر یک از دروس و از بر شدن هر یک از سوره های قرآن و فرا گرفتن هر یک از باب های گلستان، جهت سپاسگزاری پیشکش ببرد.

با مکتب خانه آشنا شوید

با مکتب خانه آشنا شوید

بعد از زورخانه مکتبخانه بود که جزء اماکن مقدسه و محل روای حاجات به شمار می آمد و پس از آن مدارس طلاب دین که در آن دروس مذهبی می خواندند. این اماکن تا آن درجه محل اعتقاد بودند که مردم در گرفتاری ها، نذر و نیازهایی بر آن هانیت کرده، مراد و حاجت می خواستند که غالبا هم حاجت روا می گشتند و نذرهای این دو مکان، هم آش و پلو و حلوا و پخته و نپخته ی ماکول و حبوب بود که به طلاب می دادند و نیاز کودکان مکتبخانه ها، شیرینی و شربت و میوه و وسایل درس و مشق، مانند کتاب و کاغذ و قلم و دوات و رخت و کفش و کلاه عید و پیراهن و شلوار سیاه برای محرم هایشان که طلاب را، معصومین و اطفال را فرشتگان خوانده دعاهایشان را مستجاب می دانستند.

محل مکتبخانه دکان یا اتاق بزرگی در کوچه یا خانه یی بود که مکتبدارهای مرد یا مُلاباجی های زن، آن را اداره کرده به تعلیم و تربیت کودکان می پرداختند و صورت ظاهر آن عبارت بود از فرش حصیر یا نمد یا گلیمی مندرس و میز کوتاه و تشکچه ی مکتبدار و چند ترکه ی آلبالو یا عناب روی زمین کنارمیز و چوب فلکی [چوبی به قطر هشت تا ده سانت و طول یک ذرع و نیم و اسباب چوب زدن که دو نقطه ی میان آن را در سی چهل سانت فاصله سوراخ کرده طنابی در طول یک ذرع از سوراخ های آن گذرانده سرهای طناب را گره می زدند و طرز کارش به این صورت بود که مقصر را خوابانده پاهایش را در طناب آن می کردند و دو نفر که دو طرفش را داشتند آن را محکم پیچانده، پاها را در آن فشرده یک نفر مامور چوب زدن به کف پا می گردید.] کنار اتاق و برای زیر هر بچه، قطعه زیراندازهایی از قالیچه کهنه یا نمد و گلیم و گونی که از خانه هایشان می اوردند و قُلقُلک آبی برای هر بچه که با مکتب گذاشتنشان، مخصوصشان می گردید و منقلی که زمستان ها هر صبح برایشان آتش کرده همراهشان می کردند.

برچسب ها :

ناموجود
ارسال نظر شما
مجموع نظرات : 0 در انتظار بررسی : 0 انتشار یافته : 0
  • نظرات ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط مدیران سایت منتشر خواهد شد.
  • نظراتی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • نظراتی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نخواهد شد.