تاریخ انتشار : جمعه 2 می 2025 - 23:54
کد خبر : 2132

معجزه‌ای به نام دعای مادر

مادر و پدر برای فرزند مانند دعای پیغمبر برای امت است. این دعا به استجابت بسیار نزدیک است. خداوند سه دعا را مستجاب می‌کنند: دعای مظلوم، دعای مسافر و دعای مادر.»

دعای پدر و مادر سعادتی تضمین شده

دعای پدر و مادر سعادتی تضمین شده

دعای پدر و مادر باعث خواهد شد که زندگی دینی و حتی مادی انسان در این دنیا نیکو شود و اعمال نیکی برای آخرت ذخیره کرده و سعادت آن دنیا نیز به دست آورد.

دعا کردن از جمله کارهایی است که معمولا  بسیاری از افراد در شرایط سختی که در زندگی برایشان پیش می‌آید، به آن پناه می‌برند. یکی از درخواست‌های که معمولا فراوان از دیگران درخواست می‌شود تقاضای دعاست. شاید در برخی از موارد این کلمه فقط به عنوان جمله‌ای تکراری برای ما باشد. اما زمان‌هایی وجود دارد که انسان در اثر مسائل و مشکلات، واقعا درمانده می‌شود و دنبال راه نجات می‌گردد. یکی از راه‌هایی که می‌تواند به او کمک کند، دعا کردن است. عوامل زیادی در استجابت دعا نقش دارند، یکی از آن‌ها فرد دعا کننده است. والدین از جمله افرادی هستند که اگر از صمیم قلب برای فرزندانشان دعا کنند، بدون هیچ حجابی در محضر خداوند دعاهایشان در حق فرزند مستجاب می‌شود. کم نشنیده یا نخوانده‌ایم از زندگی بزرگان یا افراد عادی که چگونه با دعای خیر والدین خود به موفقیت‌های بالایی در زندگی خود رسیدند. اثرات دعای والدین به قدری است که حتی اگر کسی والدینش از دنیا هم رفته باشند، فرزند می‌تواند با طلب مغفرت و خیراتی که برایشان می‌کند از آنان بخواهد برایش دعا خیر کنند. چون روح آن‌ها حیات ابدی دارد و فقط ارتباط فیزیکی آنان با دنیای مادی قطع شده است.

معجزه‌ای به نام دعای مادر

نقل شده است که روزی حضرت موسی (ع) در خلوت خویش از خدایش سوال می‌کند: آیا کسی هست که با من وارد بهشت گردد؟ خطاب می‌رسد: آری ! حضرت موسی با حیرت می‌پرسد: آن شخص کیست؟ خطاب می‌رسد: او مرد قصابی است در فلان محله، حضرت موسی می‌پرسد: می‌توانم به دیدن او بروم؟ خطاب می‌رسد: مانعی ندارد!

فردای آن روز حضرت موسی به محل مربوطه رفته و مرد قصاب را ملاقات می‌کند و می‌گوید: من مسافری گم کرده راه هستم، آیا می‌توانم شبی را مهمان تو باشم؟ قصاب در جواب می‌گوید: مهمان حبیب خداست، لختی بنشین تا کارم را انجام دهم، آن گاه با هم به خانه می‌رویم، حضرت موسی با کنجکاوی وافری به حرکات مرد قصاب می‌نگرد و می‌بیند که او قسمتی از گوشت ران گوسفند را برید و قسمتی از جگر آن را هم جدا کرد و در پارچه‌ای پیچیده و کنار گذاشت.

ساعاتی بعد قصاب می‌گوید: کار من تمام است برویم، سپس با حضرت موسی به خانه قصاب می‌روند و به محض ورود به خانه، رو به حضرت موسی کرده و می‌گوید: لحظه‌ای تامل کن! حضرت موسی مشاهده می‌کند که طنابی را به درختی در حیاط بسته، آن را باز کرده و آرام آرام طناب را شل کرد. شیئی در وسط توری که مانند تورهای ماهیگیری بود نظر حضرت موسی را به خودجلب کرد، وقتی تور به کف حیاط رسید، پیرزنی را در میان آن دید با مهربانی دستی بر صورت پیرزن کشید، سپس با آرامش و صبر و حوصله مقداری غذا به او داد، دست و صورت او را تمیز کرد و خطاب به پیرزن گفت: مادرجان دیگر کاری نداری، و پیرزن می‌گوید: پسرم ان‌شاالله که در بهشت همنشین موسی شوی. سپس قصاب پیرزن را مجدداً در داخل تور نهاده بر بالای درخت قرارداده و پیش حضرت موسی آمده و با تبسمی می‌گوید: او مادر من است و آن قدر پیر شده که مجبورم او را این گونه نگهداری کنم و از همه جالب‌تر آن که همیشه این دعا را برای من می‌خواند که « انشا الله در بهشت با حضرت موسی همنشین شوی ! ». آخر من کجا و بهشت کجا؟ آن هم با حضرت موسی!

حضرت موسی لبخندی می‌زند و به قصاب می‌گوید: من موسی هستم و تو یقیناً به خاطر دعای مادر در بهشت همنشین من خواهی شد.

برچسب ها :

ناموجود
ارسال نظر شما
مجموع نظرات : 0 در انتظار بررسی : 0 انتشار یافته : 0
  • نظرات ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط مدیران سایت منتشر خواهد شد.
  • نظراتی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • نظراتی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نخواهد شد.