تاریخ انتشار : جمعه 2 می 2025 - 19:49
کد خبر : 2070

محصیط و رفتار

در بررسی های روانشناختی، محیط انسان را از محیط طبیعی وی جدا نمی کند، بلکه انسان را بهعنوان بعدی غیرقابل تفکیک از شرایط محیط مورد پژوهش و بررسی قرار می دهند. در روانشناسیمحیط به آداب، رسوم، ارزش ها و معیارهای اجتماعی و فرهنگی توجه می شود. در گروه دیگری ازبررسی های تخصصی برای تشریح علل پیدایش و هدف های روان شناسی محیط به جنبه هایکاربردی توجه می شود. روانشناسی محیطی از رویکرد سیستمی که امروزه در شاخه های مختلفعلوم به عنوان رویکردی مدرن مورد استفاده قرار می گیرد، پیروی می کند و به مطالعه سازواره ها(ارگانیسم ها) به عنوان بخشی از اکوسیستم، با تأکید بر موازنه و وابستگی درونی سازواره ها و محیط،می پردازد

تاثیر محیط بر رفتار انسانها

تاثیر محیط بر رفتار انسانها

ز منظر ابن خلدون بداوه به زندگی مردمانی اطلاق می‌شود که در محیطی غیر از شهر زندگی می‌کنند.این محیط می‌تواند اعم از روستانشینی،چادرنشینی،و صحرانشینی و محلهایی از این قیبل باشد.در حالیکه حضاره مختص مردم شهرنشین است و بیشترشان دارای زندگی متمدنی‌ می‌باشند.ابن خلدون معتقد است کار اصلی مردم در بداوه کشاورزی و دامپروری است و معاش‌ اصلی خود را هم از این طریق تهیه می‌نمایند و زندگی در بداوه به دلیل شرایط سخت محیطی‌ موجب تقویت ویژگی‌هایی همچون عصبیت،دلیری،سلامت جسمی و روحی،تندخویی،دین‌ داری و…می‌شود در حالیکه حضاره‌نشینان به دلیل برخورداری از رفاه و آسایش و تجمل‌پرستی‌ نه‌تنها از ویژگی‌های بداوه‌نشینان برخوردار نیستند بلکه از خصایص انسانی هم بدور هستند.

ابن خلدون از دانشمندان مسلمان قرن هشتم هجری قمری(808-732 هـ.ق)است که‌ به بررسی تأثیر محیط بر رفتار و حالتهای روانی انسان در دو جامعه بداوه(چادرنشینی،روستانشینی)و حضاره(شهرنشینی)پرداخته می‌شود. از منظر ابن خلدون بداوه به زندگی مردمانی اطلاق می‌شود که در محیطی غیر از شهر زندگی می‌کنند.این محیط می‌تواند اعم از روستانشینی،چادرنشینی،و صحرانشینی و محلهایی از این قیبل باشد.در حالیکه حضاره مختص مردم شهرنشین است و بیشترشان دارای زندگی متمدنی‌ می‌باشند.ابن خلدون معتقد است کار اصلی مردم در بداوه کشاورزی و دامپروری است و معاش‌ اصلی خود را هم از این طریق تهیه می‌نمایند و زندگی در بداوه به دلیل شرایط سخت محیطی‌ موجب تقویت ویژگی‌هایی همچون عصبیت،دلیری،سلامت جسمی و روحی،تندخویی،دین‌ داری و…می‌شود در حالیکه حضاره‌نشینان به دلیل برخورداری از رفاه و آسایش و تجمل‌پرستی‌ نه‌تنها از ویژگی‌های بداوه‌نشینان برخوردار نیستند بلکه از خصایص انسانی هم بدور هستند. ما حصل این کندوکاو دسترسی به رهیافتی است که بر اساس آن ابن خلدون با وجود اهمیت دادن جامعه شهری،حسرت خود را از جامعه روستایی پنهان نمی‌کند.علاوه بر آن‌ تأثیر محیط روستایی و محیط شهری(به تفکیک)بر رفتار به وضوح عنوان می‌نماید.در واقع توجه‌ و تأکید ابن خلدون بر تأثیر محیط بر رفتار و نقش آن در شکل‌گیری بداوه و حضاره نشن از ابعاد مختلف نظریه‌پردازی وی دارد و به عنوان اصلی‌ترین مسایل در روان انسان و ارتباط آن با محیط جغرافیایی و محیط اجتماعی مورد بررسی قرار می‌دهد.

 

 

 

“ابن خلدون  می‌گوید:«شهرنشینان از اینرو که پیوسته در انواع لذتها و عادات‌ تجمل‌پرستی و ناز و نعمت غوطه‌ورند و به دنیا روی می‌آورند و شهوات دنیوی را پیشه می‌گیرند نهاد آنان به بسیاری از خوبیهای نکوهیده و بدیها آلوده شده است و به همان اندازه که خویهای‌ ناپسند و عادات زشت در نهاد آنان رسوخ یافته است از شیوه‌ها و رفتارهای نیک و نیکویی دور شده‌ اند،بحدی که از میان آنان شیوه شرمندگی و سنگینی هم رخت بربسته است،و می‌بینیم که‌ بسیاری از ایشان در مجالس و محافل و در میان بزرگتران و محارم خود سخنان زشت و دشنام‌های‌ و کلمات و کیک بر زبان می‌آورند و به هیچ‌رو شرم و وجدان و حیا مانع آنان نمی‌شود و ایشان را از این روش ناپسند بازنمی‌دارد،زیرا عادات بد چنان ایشان را فراگرفته است که در کردار و گفتار از تظاهر به اعمال زشت و ناستوده امتناع نمی‌ورزند»(مقدمه،231). ابن خلدون در مورد اینکه خوی زنان و کودکان(عدم دلیری)در شهرنشینان غالب است‌ می‌گوید:«شهرنشینان بر بستر آسایش و آرامش آرمیده و غرق ناز و نعمت و تجمل‌پرستی شده و امر دفاع از جان و مال خویش را به فرمانروا و حاکمی واگذار کرده‌اند که تدبیر و سیاست ایشان را بر عهده گرفته است و به نگهبانان و لشکریان اتکاء کرده‌اند که ایشان را از هرگونه دستبردی‌ حمایت می‌کنند و درباره‌هایی که گرداگرد شهر آنان را احاطه کرده و دژهای تسخیرناپذیری که‌ حایل و مانعی در برابر هجوم دیگران است غنوده‌اند و از اینرو هیچگونه بانگ و خروش سهمناکی‌ آنان را نمی‌انگیزاند و هیچکس شکار ایشان را هم نمی‌رماند به همین سبب در نهایت غرور و آسودگی سلاح را به دور افکنده‌اند و نسلهای ایشان بر این وضع تربیت شده‌اند و در نتیجه خوی‌ زنان و کودکان در آنان رسوخ یافته که باید خداوند خانه متکفل امور آنان باشد و به خود هیچگونه اعتمادی ندارند و این خوی رفته‌رفته چنان در آنان جایگیر گردیده که به مثابه سرشت‌ و طبیعت ایشان شده است.”

ارسال نظر شما
مجموع نظرات : 0 در انتظار بررسی : 0 انتشار یافته : 0
  • نظرات ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط مدیران سایت منتشر خواهد شد.
  • نظراتی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • نظراتی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نخواهد شد.